بیش از 60 وبلاگنویس بر بالین مردان درد!

(شاید کمی طولانی شده اما پیشنهاد منه کمترین اینه که بخونین. یا حق)

استقبال بی نظیر وبلاگنویسان از برنامه عیادت از جانبازان پاسخی بود به تمام علامت های سوال ذهنم. 

فهمیدم که ما جوانان منتظر یک محرکیم تا یادآوری شود برایمان خیلی چیزها !

دور نشده ایم از ارزش ها، از جانبازان و از شهدا...

فقط کافی است در سایتی فراخوان عیادت از جانبازان را ببینیم و بلادرنگ اقدام به ثبت نام نماییم.

حتی مسافت هم برایمان بی معنی می شود وقتی پای سرداران جنگ به میان می آید.

وقتی دیدم دوستان از اصفهان و سمنان و سبزوار و قائمشهر مسافت ها را پیموده اند تا به جمع ما ملحق شوند

سر تعظیم فرود آوردم در برابر اراده شان؛ در برابر عشقشان به جانباز!

شرمنده شدم از اینکه خود را مصمم بدانم در راه احیای فرهنگ شهادت!


به خاطر مسئولیتم سعی کردم کمی زودتر محل قرار باشم

ساعت 2:30 هماهنگی ها را با مسئولین بیمارستان انجام دادم و منتظر نشستم تا دوستان یک به یک رسیدند

نیم ساعتی را به برانداز محله نشستم. اغلب کسانی که شاید روزی ده ها بار از مقابل درب بیمارستان عبور می کردند مطمئنا نمی دانند که سردارانی در اینجا بستری هستند.

و این درد بزرگی است که همچنان قبلم را آزار می دهد

عابری میانسال که ساکن کوی فراز بود و خود را مطلع می دانست از بیمارستان گفت:

"یه عده روانی رو اینجا جمع کردن، هر چند وقت یکبار یکیشون در میره و مردم رو می ترسونن. بابا جای اینها اینجا نیست که. دیوونه ها رو باید ببرن بیرون شهر...تو بیابون ها.."

ناخودآگاه قلبم سنگینی کرد. نخواستم مرد! را از جهالتش خارج کنم.

حیف واژه مرد برای کسی که هیچ بویی از مردانگی نبرده است. باید به او می گفتم تو از زنان همین کسانی که تو آنها را دیوانه می خوانی هم کمتری!

دلم گرفت. خواستم بر سرش فریاد بزنم تو از بیابان چه می فهمی؟ آن روزی که همین مردهای به ظن تو "دیوانه" در بیابان ها از ناموست دفاع می کردند تو کجا بودی بچه! حال امروز نگران ترس فرزند و ناموست از محافظانشان هستی؟!!!

و باز هم بغضی که بد موقع فریادم را فروبرد در گلویم.

اگر گرمی دستان "حمید" را بر شانه ام حس نمی کردم شاید خفه می شدم از بغض ناخواسته ام.



- ساداتی هستم. خوشبختم... شما؟

- فلانی هستم. مشتاق دیدار. خیلی خوشحال شدم دیدمتون

- ممنونم. ما بیشتر

دیالوگی بود تکراری که در اولین دیدار بین و من سایر دوستان رد و بدل می شد

خوشحال بودم از دیدارشان

کم کم دوستان جمع شدند و برنامه را شروع کردیم.

"شکیبا" به نمایندگی از بیمارستان گزارش کوتاهی به دوستان ارائه کرد و بازدید آغاز شد.


کارگاه کارورزی جانبازان اولین قدم از بازدید بود

جو سنگینی بر فضا حاکم بود

همان آرپیچی زنی که سال ها قبل اجازه تحرک به یک تانک رو هم نمیداد؛ امروز مداد رنگی در دست داشت و نقاشی می کرد.


همان دست و انگشتانی که شب عملیات اشک از صورت پاک می کرد امروز میهمان بوم نقاشی است

و چه زیبا می نگارد بر بوم دل من و تمام کسانی که امروز میهمان "قطعه ای از بهشت" بودیم.


خیلی سخته برایم بیان این جمله:

"کارگاه کارورزی جانبازان به مهد کودک بیشتر شبیه بود تا آسایشگاه جانبازان"

  


اگر قمر بنی هاشم دستان این با صفایان را نگیرد .....

بعید می دانم نگیرد دستشان را بی دست کربلا!


جانبازی که شاید پنجاه و اندی سال از خدایش عمر گرفته برای خواندن چند بیت شعر و تشویق حضار آنقدر ذوق و شوق می کند که می خواهم به پایش بیفتم و سادگی اش را پرستش کنم!


سادگی شان را می پرستم. سادگی مردانی را که امروز در حصار نرده های بلند حیاط "نیایش" زندانی اند!

شاید زندانی اند به جرم دفاع از ناموس من و تو!

وقتی قلبم می خواست از قفس سینه فرار کند! چنگ می انداخت به نرده های حصار سینه ام؛ راحت تر می توانستم درک کنم احساسی را که تمام مردان حاضر در بیمارستان داشتند.


نجوایی در گوشم پیچید؛ دیوانه ام کرد! روانی ام کرد. موجی ام کرد!

"تورو خدا بگو بذارن چند دقیقه برم بچمو ببینم و بیام. دلم براش تنگ شده. قول می دم زود بیام. اصلا خودت بشو محافظم که فرار نکنم. زود بر می گردم.. به ابوالفضل زود میام..."

حلقه اشک در چشمانش خردم کرد...

یا علی فقط تو میتوانی بفهمی درد این مردان را ! تویی که هجر زهرا پیرت کرد!!


نمی خواهم بگویم از سالن ورزش و حرف های مربیانی که شرطی وار برای هر بازدید کننده ای حرف های تکراری می زنند...

بیشتر می خواهم بگویم از حیات باصفایی که دیروز مهمانش بودم.

نه اشتباه نکن! حیات را اشتباه ننوشته ام. آن حیاطی که من دیروز دیدم و در آن قدم زدم به من "حیات" بخشید. من را دوباره احیا کرد. زنده ام کرد. اسمش را گذاشتم "حیات"! اما عوام صدایش می کنند "حیاط"

مرا عفو کنید...

بغضی آشنا باز هم مزاحمم شده.

مزاحمی که هر از چندگاهی میهمان گلویم می شود.

مزاحم نیست ها! بهتر است صدایش کنیم میهمان ناخوانده!

عفو کنید مرا چون الان "میهمان ناخوانده" دارم

تنهایتان می گذارم .... این شما و این "حیات" نیایش..

یا علی مدد


همراهانم در "حیات نیایش" از "قطعه ای از بهشت" می گویند:

خبرگزاری فارس

وبلاگ نیوز (گزارش تصویری)                  وبلاگ نیوز (گزارش)

مفید نیوز                                          بولتن نیوز

انسانم آرزوست...                              جنجال یک سکوت  

یک فنجان فکر                                    دختران باباعطا

تسنیم                                             یک جرعه انتظار

فراخوان عیادت از جانبازان اعصاب و روان

عیادت از یادگاران جنگ تحمیلی و ارزش نهادن به حرکت مقدس آنها شاید کوچکترین کاری باشد که من و تو می توانیم انجام دهیم. من و تویی که ادعایمان، گوش فلک را کرده است و در عمل هنوز اندر خم نامگذاری ۴ کوچه و خیابان به نام شهدا مانده ایم.

از اینرو در نظر داریم برای دیدار با یادگارانی که در هیاهو های شهر از یاد رفته اند، از مرزهای قاب کتاب خاطرات و بعضا تلویزیون و مصاحبه و هزار و یک کار کلیشه ای دیگر، پا را فراتر گذاریم و برای ساعاتی هم که شده، عمر ناقابلمان را وقف کسانی کنیم که جوانی شان را وقف ما کرده اند.

دوستانی که در دیدار قبلی همراه ما بودند، مطمئنا برق شادی را دیدند در چشمان یاران و شنیدند گله از کسانی که با هزار و یک شعار به دیدار جانبازان رفته اند و گویا دوباره غرق می شوند در روزمرگی های زندگی و باز به لوح فراموشی سپرده می شوند، یادگاران جنگ. (گزارش دیدار گذشته)

این بار دوستانی که مایل هستند ما را در دیدار با جانبازان اعصاب و روان بیمارستان روانی نیایش، همراهی کنند می توانند از ستون سمت چپ، بروی گزینه "ارتباط مستقیم با مدیر سایت" کلیک کرده و با ارسال مشخصات شخصی، آدرس وبلاگ و یا وب‌سایت، پست الکترونیکی شخصی و یا شماره تماس( بسیار ضروری جهت اعلام زمان دقیق بازدید) و تعداد نفرات، ثبت‌نام نمایند.

لازم به ذکر است به دلیل محدودیت در تعداد نفرات، اولویت با افردی است که زودتر ثبت‌نام نمایند.

آخرین مهلت ثبت نام روز شنبه  ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۰ می باشد.

 

ضمنا دوستان عزیزی که مایل هستند هم قدم با ما در این کار خیر سهیم باشند،می توانند کد بنر را تایکشنبه در وبلاگ های خود قرار دهند تا اطلاع رسانی بصورت کافی صورت پذیرد.

اجرکم عندالله

عیادت از جانبازان آسایشگاه جانبازان

 

دعا برای فرج فراموش نشود

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره


لینک در فارس

لینک در مشرق نیوز

لینک در بولتن نیوز

لینک در شورای هماهنگی فعالان سایبری

لینک در 598

لینک در عماریون

لینک در نقدنیوز

لینک در وبلاگ نیوز

لینک در عمارنامه

لینک در بچه های قلم

لینک در فردا نیوز

لینک در صراط نیوز

لینک در بی باک نیوز

لینک در ندای انقلاب

لینک در مفید نیوز

لینک در وبلاگ گروهی فصل انتظار

لینک در جانباز نیوز

لینک در پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی

لینک در پایگاه خبری عنوان

لینک در هامون نیوز

حضرات آیات فرهنگی، لطفا بیدار شوید!!!

 این روزها بد حجابی یکی از معضلات اساسی فرهنگی جامعه است.

مسئولان فرهنگی کشور پس از یک دهه خواب غفلت، ناگهان خود را در برابر موجی از بد حجابی و در بعضی نقاط تهران بی حجابی و گاها فساد جنسی علنی در سطح شهر مواجه دیدند.


حتی تذکرات جدی مقام معظم رهبری هم در چندین سخنرانی نتوانست خواب سنگین غفلت را از چشمان فرهنگی مسئولان دور کند و امروز متاسفانه شاهد برخورد قهری با معضل بد حجابی هستیم.

آیت الله جوادی آملی در جایی فرمودند:  ریشه بد حجابی جهالت است.(لینک مرتبط)

سوالی که باید از سران فرهنگی نظام پرسید این است که آیا فردی که جاهل است و تفاوت بین خوب و بد را نمی داند می توان با جریمه های میلیونی مجازات کرد.

باید به فرد جاهل فهماند. آموزش داد و آموخت که چرا اسلام می گوید حجاب خوب است و بی حجابی بد؟

به عقیده نگارنده چرایی حجاب مهمتر است از اصل حجاب.

متاسفانه با نزدیک شدن فصل تابستان و گرمای هوا در پایتخت و دیگر شهرهای کشور صحنه های بسیار زننده ای از بی حجابی زنان و دختران می بینیم که جای هیچ دفاعی را برای مدعیان فرهنگی کشور باقی نمی گذارد.


به عقیده نگارنده از زمانی که در سینما و فیلم های تلویزیونی، سرایدار خانه همان خانم «چادری» به نمایش گذاشته شد و «خانم» خانه، همان خانم «مانتویی» با هفتاد قلم آرایش. ما به دختران و زنان جامعه آموختیم که اگر چادر بر سر داشته باشی و در دبیرستان ظاهر شوی به واسطه فیلم شب قبل، انگشت اتهام دوستن به سویت دراز می شود که تو خدمتکار من هستی و من که زیبایی جسمم را به نمایش عمومی گذاشته ام، ارباب تو.

از زمانی که گدایان در سریال ها، چادری شده اند و متمولین و ثروتمندان خانم های «های کلاس»ی هستند که نماد مترقی بودنشان مانتویی بودن و ذره ای از موی از زیر روسری بیرون ریخته شده شان است، دیگر دختر نوجوان دوره دبیرستانی برای اینکه در کنار خیابان سکه کف دستش نگذارند فرار می کند از چادر.


اگر فرض کنیم اتوبان فرهنگی حجاب دو سر داشته باشد؛ شرق و غرب. شرق را نماد حجاب اسلامی و غرب را نماد بی حجابی اروپایی بنامیم متاسفانه سردمداران فرهنگی جمهوری اسلامی در چند ساله اخیر با سرعت غیر مجاز در لاین شرق به غرب در حرکتند و روز به روز از فرهنگ اسلامی دورتر و دورتر می شوند.

گواه این سخن نگارنده جهت دهی سینماها، صدا و سیما (تلویزیون: وضعیت گاهاً اسف بار بازیگران سریالهای تلویزونی و رادیو: سخنان هجو و لودگی که بعضا از مجری های زحمتکش این صنف به گوش می خورد)، بعضا اساتید دانشگاه و افراد تحصیلکرده و ... می باشد.

از سوی دیگر وقتی پا به عرصه خصوصی افراد مشهور جامعه می گذاریم به راحتی در می یابیم که وقتی الگو فرهنگی جوانان ما چنین افرادی باشند نباید از جوانان جامعه انتظار دیگری داشت.

به راستی جای سوال دارد در جامعه هنری چند بازیگر زن داریم که «چادر»ی باشند و یا اگر بخواهیم چادر را برابر با حجاب قرار ندهیم چند بازیگر محجبه خانم داریم که شرع اجتماع بتواند او را بعنوان یک محجبه بپذیرد.

آقایان فرهنگی تا بحال چند مقاله علمی در رابطه با «شبیخون فرهنگی» که مقام معظم رهبری سال ها پیش ما را از آن بیم داده بودند، خوانده اید؟

برای مبارزه با تهاجم فرهنگی شما چه کار کرده اید و دشمن برای ترویج آن چکارها کرده است؟


در پایان از مسئولان محترم فرهنگی تقاضامندیم به فرهنگ، فقط و فقط به چشم جذب مخاطب نگاه نکنند. تمام همّ و غمّ فرهنگی شان این نباشد که فیلمی ساخته شود و یا همایشی برگزار شود که قابل استفاده برای تمام اقشار جامعه باشد. در اینجا لازم است به آقایان فرهنگی گوشزد کنیم که حجاب موضوعی است که اتفاقا مورد نیاز همه اقشار اجتماع است. لازم به ذکر است شما حق ندارید با ترویج بی بند و باری فرهنگی پای کسانی را که دغدغه های مذهبی دارند را از محیط های فرهنگی مانند سالن های سینما و تئاتر و پارک ها و ... ببرید.

گویا آقایان فرهنگی یادشان رفته که ما برای چادر و حجاب زنانمان خون داده ایم.

حضرات آیات فرهنگی، سعی کنید به گونه ای دیپلماسی فرهنگی پیاده کنید که در «یوم الحسرت» بتوانید در چشمان صدها هزار شهید این مرز و بوم نگاه کنید. جواب دادن در محضر حضرت فاطمه زهرا(س) پیشکش!


این مطلب را در بولتن نیوز بخوانید

مکتب مشاییسم شاخه ای نوپا در انجمن حجتیه!!!

سال 1332 شیخ محمود حلبی انجمن حجتیه را با هدف دفاع از اسلام در برابر بهائیت و زمینه سازی برای ظهور امام زمان (عج) تاسیس کرد.

شیخ محمود حلبی موسس انجمن حجتیه

هرچند این انجمن در سال 62 با تهدید امام خمینی منحل شد؛ اما بسیاری از کارشناسان بر این باورند که تعطیلی انجمن حجتیه تنها یک بازی سیاسی بوده و فقط و فقط فعالیت این انجمن از سال 62 به بعد به صورت پنهان صورت گرفته است اما فعالیت آنها هرگز تعطیل نشده است تا جایی که چندی پیش خبرهای رسیده حاکی از آن بود که اعضاء انجمن حجتیه از وزارت کشور درخواست فعالیت آشکارا کرده بودند که با مخالفت صریح وزارت کشور مواجه شدند.

کارشناسان مذهبی از فعالیت های چشم گیر این افراد پس از روی کار آمدن دولت نهم و علی الخصوص با قدرت یافتن افرادی خاص در دولت دهم، خبر داده اند.

داوود احمدی نژاد در تاریخ پنجم اسفندماه سال 1389 در مصاحبه ای با روزنامه شرق از تغییر نام انجمن حجتیه به نام راه حقیقت با مدیریت مشایی خبر داد.

داوود احمدی نژاد از شكل گيري فتنه اي جديد با استفاده از انتخابات آينده مجلس خبر داد و تاكيد كرد: بعضي از اعضاي انجمن حجتيه به «راه حقيقت» تغيير نام داده اند و جريان فتنه آينده را خلق مي كنند.

متن کامل سخنان داوود احمدی نژاد را می توانید اینجا بخوانید.

حسین الله کرم نیز که به سرکرده تندروهای سیاست معروف است در سخنانی که سایت جهان نیوز منتشر کرد، بیان داشت: اینها (مشایی و باند او) معتقدند که دوران ظهور فرا رسیده است و باید به ۴ کشور عربستان، یمن، اردن و مصر نزدیک شویم.

الله کرم در تببین این رویکرد مشایی و اطرافیانش می گوید:این انحراف مشایی در مقابله با جریان کشورهای محور مقاومت قرار دارد. انحراف مشایی شکل جدیدی از انجمن حجتیه با نام جدید راه حقیقت می باشد.

مشروح مصاحبه الله کرم با سایت جهان نیوز را نیز اینجا بخوانید

ضمنا لازم به ذکر است که در فضای مجازی، اطلاعات چندانی از نحوه و نوع فعالیت های «راه حقیقت» وجود ندارد و نکته جالب توجه تر اینکه هیچ کدام از سایت های حامی رییس دفتر رییس جمهور فعالیتهای مشایی تحت نام جدید انجمن حجتیه(راه حقیقت) را تکذیب نکرده است.


از سوی وقتی تلاش های شبانه روزی افراد خاص در مردمی ترین دولت جمهوری اسلامی را می بینیم، رگه هایی از شک و تردید در دلمان ایجاد می شود. به عقیده نگارنده، رییس دفتر یک رییس جمهور چه نیازی به چندین سایت خبری و روزنامه دارد که شاید تریبونی باشد برای انعکاس عقایدش.

و از سوی دیگر با مقایسه حامیان و مخالفان جنجالی ترین شخص دولت احمدی نژاد می توان کمی در حمایا و صحه گذاری بر سخنان او، تامل کرد.

مطمئنا این مقاله هیچ گونه سندیتی بر حجتیه بودن و یا نبودن این افراد نیست اما  مسیری را که آقای مشایی در پیش گرفته است آن مسیری نیست که حضرت امام خمینی(ره) برای آن انقلاب کرد.

در پایان توجه شما را به برخی از نقطه نظرات امام راحل و شخصیت های برجسته کشور در رابطه با انجمن حجتیه جلب می کنم:

منبع: صحیفه امام خمینی (ره)

امام خمینی در مورد انجمن حجتیه به ناطق نوری و پرورش وزیران وقت كشور و آموزش و پرورش می‌فرمایند: "به آنها پست كلیدی ندهید. خطرناكند. وقتی آمدند بین شما تفرقه ایجاد می كنند، تنش ایجاد می كنند. برادران را به جان هم می اندازند. آنها كار دیگری دارند. دنبال مسئله دیگری هستند. اینها با شاه همكاری می كردند. برایشان مسئله دین مطرح نبوده است. "

رهبر كبیر انقلاب در سخنرانی خود در ۲۱ تیر ۶۲ با یادآوری تفكرات انجمن اظهار داشتند: "یك دسته دیگر هم كه تزشان این است كه بگذارید معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید، حضرت صاحب مگر برای چه می آید؟ حضرت صاحب می آید معصیت را بردارد. ما معصیت كنیم كه او بیاید؟ "

اما شاخص‌ترین موضع امام در مقابل انحراف برخی از روحانیون منتسب و یا نزدیك به انجمن حجتیه در "منشور روحانیت " منعكس شده است: "دسته ای دیگر از روحانی نماهایی كه قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا می دانستند و سر به آستانه‌ی دربار می ساییدند، یك مرتبه متدین شده و بر روحانیون عزیز و شریفی كه برای اسلام آنهمه زجر و آوارگی و زندان و تبعید كشیدند، تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس نماهای بی شعور می گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز می گویند مسئولین نظام كمونیست شده اند. تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان برای ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) را مفید و راهگشا می دانستند، امروز از اینكه در گوشه ای خلاف شرعی كه هرگز خواست مسئولین نیست رخ می دهد، فریاد وا اسلاما سر می دهند. دیروز حجتیه ای ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابی تر از انقلابی شده اند. ولایتی های دیروز كه در سكوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شكسته اند و عنوان ولایت برایشان جز تكسب و تعیش نبوده است امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند. " منشور روحانیت ۶۷.۱۲.۳

و اما اعتقادات اخیر حجتیه ها جالب است:

اعتقاد نداشتن به ولایت فقیه، دشمنی شدید با اهل سنت، ادعاهای دروغین درباره تشرف و رویت امام زمان(عج)، تشكیل كلاس‌های مرید پروری با عنوان نردبام عرفان و اخباری‌گری از اعتقادات روز انجمن به حساب می‌آید.

انجمن در مناسبت هایی همچو شهادت حضرت محسن، عیدالزهرا (س)، هفته وحدت، شهادت حضرت زهرا (س)، میلاد امام زمان (عج) و عید غدیر فعالیت‌های خود را در پوشش مراسم مذهبی تشدید می‌كند.

اكثر وبلاگ‌ها و رسانه‌های وابسته به انجمن با فحاشی خارج از عرف به اهل تسنن، موجب ایجاد تفرقه شده و جالب تر آنكه یكی از محورهای حمله به مقام معظم رهبری موضع گیری های ایشان در راستای وحدت امت اسلامی است.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جوانان استان سیستان و بلوچستان در سال ۸۱ فرمودند: "بدانید آن كسانی كه شیعه را علیه سنی، سنی را علیه شیعه تحریك می كنند، نه شیعه را دوست دارند و نه سنی را، با اصل اسلام دشمن‌اند. رحما بینهم، یعنی برادران مسلمان بین خود رحیم و مهربان باشند. دشمن از هر دو طرف تلاش می‌كند.

از یك طرف غالی گری و ناصبی گری را ترویج می كند و شیعه را در چشم سنی دشمن حقیقی معرفی می كند -بعضی از متحجرین دینی هم متاسفانه باور می كنند- از سوی دیگر شیعه را به اهانت به مقدسات و ارزشهای سنی وادار می كند. توطئه دشمن آن است كه این دو مكتب را در مقابل هم قرار دهد. "

منتظر نظرات و انتقادات شما عزیزان خواهیم بود.


دعا برای فرج فراموش نشود

       اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و جعلنا من خیره اعوانه و انصاره